![](https://rahaclinic.org/wp-content/uploads/2022/08/8568341_571.jpg)
خودبیمارانگاری هیپوکندریا : علائم، تشخیص و درمان
خودبیمارانگاری یا هیپوکندریا ترس مداوم از داشتن یک بیماری جدی است. فرد مبتلا به این اختلال معمولاً حسهای عادی، عملکردهای طبیعی بدن و علائم بسیار جزئی را نشانهی یک بیماری جدی تلقی میکند. بهعنوان مثال، فرد ممکن است بترسد که صداهای عادی گوارش، عرق کردن یا ایجاد یک لکه روی پوست نشانههای یک بیماری خطرناک باشد.
میگنا:
افراد مبتلا به این اختلال به طور کلی دچار توهمات جسمی نمیشوند (تصوراتی از سلامتی که جدا از واقعیت باشند). یکی از جنبههای این اختلال این است که اضطراب سلامتی آنقدر زیاد است که اطمیناندهی فقط تسکین موقتی خواهد داشت. بیماران ممکن است بپذیرند که ترسهایشان افراطی است ولی نمیپذیرند که پزشک به آنها اطمینان داده که مشکلی ندارند.
تحقیقات مربوط به شیوع هیپوکندریا نسبت به تحقیقات انجامگرفته بر روی سایر اختلالات ذهنی کمتر است. بهترین آمار نشان میدهد که ۴ تا ۵ درصد از بیماران در مطبهای پزشکی عمومی دچار هیپوکندریا هستند. ۱۰ درصد دیگر از آنها علائمی از هیپوکندریا دارند و به طور کامل به این اختلال مبتلا نیستند.
در موارد حاد هیپوکندریا فرد تمایل دارد از یک پزشک به پزشک دیگر برود، در جستجوی پزشکی که بیماری او را تایید کند. بیمار و پزشکان ممکن است خسته و عصبانی شوند. جستجوی پیوسته برای بیماریهایی که در فرد وجود ندارند باعث میشود معمولاً برای بیماریهای واقعی که برای او اتفاق میافتد تحت مراقبت لازم قرار نگیرد.
هیپوکندریا به طریقی شبیه به وسواس فکری-عملی است. درواقع بعضی محققان آن را اختلالی مرتبط میدانند. فرد به طور وسواسی درگیر افکار مربوط به بیماری میشود و برای از بین رفتن ترسش احساس میکند مجبور است کارهایی انجام دهد (احساس وجود توده در بدنش میکند، درمورد آن تحقیق میکند، پیش دکتر میرود).
افراد مبتلا به همین اختلال در گذشته یک بیماری جدی داشتهاند، معمولاً در دوران کودکی. خودبیمارانگاری اغلب در جوانی شروع میشود و ممکن است سالها در فرد باقی بماند. ولی ممکن است در هر سنی اتفاق بیفتد و هم برای خانمها و هم آقایان پیش میآید. علائم این مشکل بعد از یک اتفاق استرسزا مثل مرگ یکی از عزیزان، حادتر میشود.
بااینکه بیماریها اغلب با ناراحتی همراهاند ولی میتوانند فوایدی هم داشته باشند، مثل رهایی از مسئولیتها و توجه و مراقبت اعضای خانواده، دوستان و پزشکان. افراد مبتلا به هیپوکندریا اغلب تحتتاثیر این مزایای بیماری هستند، هرچند خودشان هم گاهی نسبت به آن آگاهی ندارند.
در بعضی موارد فرد برای رسیدن به هدفی ممکن است وانمود به بیمار بودن کند، مثل به دست آوردن یک دارو یا سود مالی یا انجام ندادن کاری یا رها شدن از مسئولیتی. در مواردی که فرد آگاهانه در پی به دست آوردن چنین امتیازهایی باشد، وضعیت او تمارض است. هیپوکندریا تمارض کردن نیست. در هیپوکندریا بیمار وانمود به مریض بودن نمی کند، بلکه باور دارد که بیماری او واقعی است و واقعاً آن را احساس میکند.
علائم
– تصور داشتن یک بیماری جدی
– سوءتعبیر علائم جسمی
– ترس مداوم با وجود اطمینانبخشیهای پزشکی
– نداشتن توهم یا روانپریشی
– پریشانی بالینی یا اختلال عملکرد
تشخیص
این اختلال ممکن است با علائم حاد اضطراب یا علائم اختلال وسواس فکری-عملی همراه باشد. پزشک میبایست احتمال این مسئله را در نظر بگیرد که بیمار ممکن است دچار اختلالات ذهنی و روانی دیگر باشد که منجر به ترس و نگرانیهای افراطی او درمورد بیماریهای جسمی شود، مثل انواع مختلف افسردگی، شیزوفرنی یا اختلال روانتنی.
طول مدت بیماری
پیشگیری
درمان
از آنجاکه افراد مبتلا به هیپوکندریا ممکن است مبتلا به افسردگی، اضطراب یا روانپریشی هم باشند، این مشکلات او هم باید مورد ارزیابی و درمان قرار گیرند.
علائم هیپوکندریا ممکن است با داروهای ضدافسردگی برطرف شوند. متخصصینی که متوجه شباهتهای این اختلال با اختلال وسواس فکری-عملی شدهاند، دریافتهاند که درمانهای اختلال وسواس فکری-عملی مثل داروهای مهارکننده انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI ها) مانند فلوکستین یا ونلافاکسین میتواند برای این افراد مفید باشد.
شواهدی وجود دارد که بعضی درمانها میتواند به بیماران مبتلا به هیپوکندریا کمک کند: شناختدرمانی، رفتاردرمانی، درمان رفتارشناختی و کنترل استرس. درمانگرها به بیماران کمک میکنند که کمتر روی علائم خود تمرکز کنند و درعوض درمورد اینکه چطور استرس، اضطراب و افسردگیشان ناراحتی روانیشان را بیشتر میکند، حرف بزنند. درمانگرها توضیح میدهند که اعمالی که بیماران برای از بین بردن اضطرابشان انجام میدهند معمولاً همه چیز را بدتر میکند (حس کردن داشتن توده، تحقیق کردن درمورد بیماری). آنها همچنین به بیماران تکنیکهای پرت کردن حواس و ریلکسیشن را آموزش میدهند.
اطمینانبخشی پزشک اگر به درستی انجام گیرد میتواند به این بیماران کمک کند. هیپوکندریا به قدری شایع است که اکثر پزشکان عمومی با این اختلال آشنایی دارند و میدانند چطور باید با بیماران آن برخورد کنند.
شکایتهای این بیماران از مشکلات خود هیچوقت تمامی نخواهد داشت، به همین دلیل ویزیتهای مداوم پزشک که طی آن بیمار از مشکلات خود صحبت کند و شکایتهای او توسط پزشکی جدی گرفته شود، میتواند به کاهش اضطراب این بیماران کمک کند. اگر پزشک از دیدن بیمار سر باز بزند، اضطراب بیمار شدیدتر خواهد شد.
اکثر افراد مبتلا به این اختلال تمایلی به مراجعه به متخصصین روانپزشکی ندارند، به همین دلیل بهتر است این خدمات در کنار خدمات پزشکی برای آنها در نظر گرفته شود.
پزشکان و درمانگرها میبایست علائم جسمی بیمار را جدی تلقی کنند زیرا این علائم در بیمار واقعی هستند. ولی جدی انگاشتن این علائم به معنی انجام آزمایشات و معاینات غیرضروری نیست. پزشکان با داشتن برخوردی جدی و محترمانه نسبت به شکایتهای بیمار از مشکلات خود، خودداری از انجام آزمایشات افراطی و توصیه نکردن روشهای درمانی که میتوانند برای بیمار خطرناک باشند، میتوانند به مبتلایان هیپوکندریا کمک کنند.